اطراد (اصول فقه)اطراد در لغت به معنای متابعت کردن جزئی از چیزی از جزء دیگرش میباشد. [۱]
المفردات، فی غریب القران، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، بیروت، سوریه دارالعلم، الدار الشامیه، ص ۳۰۲، چ اول، ۱۴۱۲ه.ق.
و در اصطلاح اصولیین اطرد، استعمال لفظ در معنای مشکوک در هر حال و صورت در تمام مصادیق میباشد، البته با الغای هر آنچه که صلاحیت برای قرینه بودن داشته باشد. پس اگر استعمال لفظ در تمام مصادیق معنای مشکوک و در هر حال صحیح بود علامت حقیقت و عدم اطرد، علامت مجاز خواهد بود. [۳]
اصول فقه، مظفر، محمدرضا، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ ۵، بیتا، ج ۱، ص ۲۸
شیوع استعمال لفظ در مصادیق دارای ملاک استعمال را اطراد گویند. ۱ - تعریفاطّراد، از علائم حقیقت بوده و در لغت، به معنای شیوع و در اصطلاح، به معنای شیوع استعمال لفظ در معنایی خاص، بدون اختصاص به شرایط یا مصادیق خاص میباشد. ۲ - توضیحاگر عنوان و لفظی، در موردی، به علت خصوصیتی که در آن مورد هست، اطلاق گردد و سپس مشاهده شود که هر جا آن خصوصیت هست، اطلاق یاد شده مانعی ندارد و استعمال جایز است، «اطّراد» محقق شده و علامت حقیقت بودن آن لفظ در آن معنا (مصداق دارای آن خصوصیت) میباشد؛ برای مثال، لفظ «عالم»، به لحاظ وجود خصوصیت علم، بر زید اطلاق گردد، سپس ملاحظه شود که این اطلاق، اختصاص به زید ندارد، بلکه هر کسی را که دارای خصوصیت علم است، شامل میشود. در این که آیا اطراد، علامت حقیقت است یا نه، میان اصولیون اختلاف است؛ مرحوم «مظفر» و «محقق خراسانی»، آن را علامت حقیقت نمیدانند. [۷]
الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، اصفهانی، محمدحسین، ص۳۲.
[۹]
کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۱، ص۱۱۶.
۳ - یک تطبیقما خصوصیتی را مثل علم در احمد یافتیم و از او تعبیر به عالم کردیم ولی نمیدانیم چنین تعبیری نسبت به او حقیقت است یا مجاز؟ برای کشف حقیقت همین کلمه را در کسانی که چنین خصوصیتی دارند بکار میبریم اگر در همه به یک نحو بدون قرینه دیگری صادق بود میفهمیم که کلمه عالم در کسی که دارای علم میباشد حقیقت است. اطرد علامت خوبی برای کسی که اهل زبان دیگری است برای فهم معنای اصلی میباشد مثلا کسی از شهر خودش به شهری برود که زبان آنان را نمیداند میبیند که، الفاظ مختلفی برای معانی مختلف بکار میبرد ولی نمیداند که ایا آن الفاظ در معانی بکار رفته حقیقت است یا مجاز؟ لذا اگر ببیند در تمام موارد استعمال این الفاظ، همان معانی را قصد میکنند برای او یقین پیدا میشود که اینها معانی حقیقی برای آن الفاظ هتسند چون جواز چنین استعمالاتی حاصل یکی از دو امر است. وضع ۲- قرینه؛ و چون فرض این است که به خاطر اطرد، قرینه نمیآورند پس حتما با استناد به وضع است که چنین استعمالاتی کردهاند. [۱۰]
محاضرات فی اصول الفقه، خویی، سیدابوالقاسم، قم، انتشارات انصاریان، چاپ ۴، ۱۴۱۷ ه.ق، ج ۱، ص۱۲۱ و ۱۲۳.
۴ - اطراد از دیدگاه مرحوم شهیدمرحوم شهید چهار معنا برای اطرد ذکر میکنند: ۴.۱ - اطراد تبادریعنی کسی که میخواهد معنای لفظی را یاد بگیرد آن را به صورت مکرر و زیاد بکار میبرد. آن هم در اوضاع و حالات مختلف که در همه استعمالها معنای واحد دهد. در نتیجه میفهمد که معنای حقیقی لفظ چه بوده است. ۴.۲ - اطراد استعمالکه منظور از آن استعمال لفظ در یک معنای معین ولی در موارد مختلف میباشد مثل این که شیر برای مایع سفیدی که مثلاً از گاو میدوشند، در حالتهای مختلف، مثل زمانی که در پستان است و زمانی که در دیگ است و زمانی که در لیوان است و... بکار برده شود. البته با پاکسازی هر گونه احتمال وجود قرینه در این استعمالات. ۴.۳ - اطراد در تطبیق با لحاظ خصوصیتی در معناکه بخاطر همین خصوصیت لفظ بکار برده میشود: مثلاً زمانی که لفظ «اسد» {شیر} را برای حیوانی بخاطر درنده بودن آن بکار برند و چنین استعمالی در تمام مواردی که حیثیت درندگی در حیوان وجود دارد شایع باشد. علامت حقیقی بودن معنای درندگی در لفظ اسد خواهد بود. ۴.۴ - اطرد استعمال بدون قرینهیعنی برای حقیقی بردن معنا به شیوع استعمال لفظ در معنای استدلال شود بدون وجود قرینه برای استعمال مجازی. گرچه معنای مجازی نیز میتواند بدون قرینه استعمال شود ولی چنین استعمالی شیوع نخواهد داشت. [۱۱]
بحوث فی علم الاصول، صدر، سید محمدباقر، قم، موسسه دائر المعارف فقه اسلامی، چاپ ۳، ۱۴۱۷ ه.ق، ج۱، ص ۱۷۰.
۵ - پانویس
۶ - منابعفرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۲۲۳، برگرفته از مقاله «اطراد». پژوهه |